به بهانه سالروز ازدواج پيام آور عشق

ساخت وبلاگ

شامى بود، و خديجه، در اتاق رو سوى حياط بزرگ سرايش، در پسِ پنجره نشسته بود. نيمه شبى بود يا ابتداى شبى، نيك بر وى آشكار نبود. او اما، تنها، آسمان را مي نگريست و به سرنوشت و تنهايى خويش انديشه مى كرد.

ناگاه در آسمان تيره و شب زده شهر، نقطه اى روشن در جانب افق پديدار گشت. آن نقطه، نرم نرم پيش آمد و به زمين نزديك شدن گرفت. در اين حال، نور آن هر دم فزونى مى گرفت؛ تا صورت خورشيدى تابان يافت.

خديجه، مبهوتِ آن بردميدن ناهنگام و خيره نور آن خورشيد بود كه ناگاه ماجرايى غريبتر رخ نمود: آن خورشيد، بر فراز سراى او ايستاد. سپس، آرام و نرم، به حياط سرا اندر فرو آمد، و جمله سرا، با نور آن، گرم و روشن شد.

در اين هنگام، خديجه از خواب برجست.

غارت عشق "عشق و ازدواج در قاب نو"...
ما را در سایت غارت عشق "عشق و ازدواج در قاب نو" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aezdevaj96c بازدید : 248 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 17:35